مقالات

مدیریت و هوش هیجانی

هوش هیجانی درسازمانها ومدیریت موثر
هوش هیجانی می‌تواند روی شغل، موفقیت و رضایت شغلی کارکنان سازمان تاثیر مستقیم بگذارد. موفقیت کاری تنها به دانش و تجربه کاری بستگی ندارد بلکه نحوه همکاری شما با دیگر کارمندان و همکاران هم در آن دخیل است. تمام فعالیت‌های شما در محل کار مانند روابط معمولی که با دیگران برقرار می‌کنید یا پروژه‌هایی که با همکاری دپارتمان‌های دیگر انجام می‌دهید به طرق مختلف روی کار و ارتقای شغلی‌تان تأثیرگذار است.
هوش هیجانی چیست؟ 
این عبارت اولین بار توسط Peter Salavoy و John Mayer در سال ۱۹۹۰ میلادی تعریف شد. این دو محقق در حوزه روانشناسی رفتاری فعالیت می‌کردند. بعدها دنیل گولمن در سال ۱۹۹۶ کتابی تحت عنوان «هوش هیجانی؛ چرا این هوش از IQ مهم‌تر است؟» منتشر کرد و بیش‌ازپیش به هوش هیجانی پرداخت.
هوش هیجانی شکلی از هوش اجتماعی است که در آن فرد قادر است احساسات و عواطف خود و دیگران را درک کند و میان آن‌ها تمایز قائل شود. فرد اطلاعات به‌دست‌آمده از این ادراک را در جهت راهنمایی تفکر و خط‌مشی دیگران به کار می‌گیرد.
هوش هیجانی یا EQ به معنی توانایی شما در درک و استفاده صحیح از احساسات خودتان و دیگران است. موقعیتی را فرض کنید که کاملاً به احساسات خود واقف هستید و آن‌ها را تحت کنترل دارید و به دیگران هم کمک می‌کنید مانند شما عواطفشان را بشناسند و مدیریت کنند. جالب است بدانید که هیچ ارتباطی میان EQ و IQ وجود ندارد. دنیل گولمن روانشناس معتقد است که نتیجه آزمایش IQ محدود است و نمی‌تواند احتمال موفقیت فرد در زندگی شخصی یا حرفه‌ای‌اش را نشان دهد.
۸ ویژگی که هوش هیجانی را در مدیران نشان می‌دهد:
۱. سازگاری و وفق پذیری
آیا تابه‌حال پیش‌آمده که با تغییرات بزرگی در سازمان یا گروهتان مواجه شوید؟ عکس‌العملتان چگونه بوده است؟ آیا توانایی لازم را برای مدیریت انجام امور محوله در گروه خودتان و همچنین نسبت به مدیران ارشد دارید؟
 
قابلیت سازش‌پذیری ویژگی کلیدی رهبرانی است که هوش هیجانی بالایی دارند. مهم نیست که با نتایج ناامیدکننده‌ای روبرو شده‌اید، افراد زیردستتان باهم مشکل پیداکرده‌اند یا سازمانتان با یک مشکل جدی مواجه است؛ به‌عنوان یک مدیر یا رهبر باید بتوانید به موقعیت تازه به‌سرعت عکس‌العمل مناسب نشان دهید. حتی اگر این تغییرات باب میلتان نیست باید بتوانید با همدلی و سیاست به آن پاسخ دهید. بداخلاقی، ابراز نارضایتی‌ و شکایت پی‌درپی باعث از بین رفتن کارآمدی دیگران شده و روحیه سخت‌کوشی آن‌ها را از بین می‌برد. این ویژگی‌های ناشایست نشان‌دهنده‌ هوش هیجانی پایین است.
رهبران سازمانی باید نمونه‌ سازگاری باشند و در جلسات گروهی همکاران خود را تشویق کنند تا به یکدیگر بازخوردهای سازنده دهند. رهبران همچنین باید بدانند که ایجاد تغییرات ممکن است باعث آزار کارمندان شود. در این موقعیت از آن‌ها بخواهند راه‌ حل‌هایی که به ذهنشان می‌رسد را برای رفع این مشکل بیان کنند.
۲. مثبت نگری
مثبت نگری هم به‌اندازه سازش‌پذیری در توانایی‌های یک رهبر سازمانی مهم است. رهبر موفق کسی است که می‌تواند با دید خود به اعضای گروه در مواقع دشوار کمک کند و دیدگاهی فراتر از آن موقعیت سخت داشته باشد.رهبران باید به اعضای گروهشان کمک کنند تا تمام جوانب دشواری‌ها را ببینند و نگاهی جامع به آن پیدا کنند. تنها به همین روش می‌توان انتظار داشت کارمندان به راه‌حل‌های خلاقانه دست یابند.
۳. نوآوری و ابتکار
توانایی و تمایل به نوآوری و پیش‌قدم شدن در امور هم یک نشانه‌ دیگر از هوش هیجانی است. 
رهبرانی که هوش هیجانی بالایی دارند مایلند همیشه راهی برای بهبود و پیشروی امور پیدا کنند و این امر شامل کمک کردن به همکاران در جهت تشویق آن‌ها به استفاده از این روش هم می‌شود. مدیران باید نقاط قوت افراد گروهشان را شناسایی کرده و به رشد آن‌ها کمک کنند تا همکاران هم به نقطه‌ای از توانایی و اعتماد برسند که بتوانند چنین کاری انجام دهند. 
۴. توانایی حل اختلافات
اختلاف‌نظر و مشکل در تمام گروه‌ها پیش می‌آید. وقتی این موقعیت پیش می‌آید رهبران سازمان باید کمک کند راه‌حل مناسبی پیدا شود و در روند تصمیم‌گیری حقوق تمامی افراد گروه را رعایت کند. تمام افراد گروه باید حق اظهارنظر داشته باشند و بدون نگرانی نظرشان را بیان کنند.
رهبرانی که از هوش هیجانی بالایی برخوردارند همیشه به تک ‌تک افراد گروهشان فرصت اظهارنظر می‌دهند تا مشکلات را پیش از آنکه به نارضایتی از شغل بینجامد، رفع کنند. مدیران با قرار دادن افراد گروه در موقعیت رویارویی و رفع مشکل، توانایی آن‌ها را در تصمیم‌گیری و حل مشکلات افزایش می‌دهند. این روند به افراد کمک می‌کند بتوانند در صورت رویارو شدن با مشکلات در آینده هم آرامش خود را حفظ کرده و تصمیمات مؤثر بگیرند. 
۵. پیشرفت حرفه‌ای
تینا فِی، نویسند موفق برنامه Saturday Night Live می‌گوید که مدیر خوب کسی است که بااستعدادترین‌ها را انتخاب و استخدام می‌کند اما سد راه پیشرفت آن‌ها نمی‌شود. بدیهی است که خانم فِی هوش هیجانی بالایی دارد.
به‌عنوان یک مدیر یا رهبر کسانی را استخدام کنید که تشخیص می‌دهید بااستعداد هستند سپس کمک کنید استعدادهایشان شکوفا شود حتی اگر این به معنی از دست دادن و رفتن آن‌ها باشد. رهبرانی که هوش هیجانی بالایی دارند پیشرفت و ارتقای افراد گروهشان را در اولویت قرار می‌دهند و اجازه نمی‌دهند تمایلات شخصی‌شان پیشرفت دیگران را مختل کند. این رهبران به افراد گروه کمک می‌کنند نقاط قوت خود را شناسایی کرده و آن‌ها را تقویت کنند و همچنین نقاط ضعف خود را شناخته و در جهت رفع و بهبودشان تلاش کنند. آن‌ها تلاش می‌کنند افرادشان فرصت‌های مناسبی را که پیش‌تر بدون تشویق رهبرشان ممکن نبود، غنیمت بشمارند و از دست ندهند.
۶. همدلی
رهبران تأثیرگذار باید با افراد گروهشان احساس همدلی داشته باشند. همدلی تنها به معنی شنیدن حرف‌های آن‌ها نیست بلکه باید کاری کنید افراد گرو احساس کنند حرف‌هایشان برای شما مهم است و آن‌ها را عمیقاً درک می‌کنید. رهبران باید همیشه سعی کنند چشم‌انداز و دید افراد گروهشان را درک کنند تا تغییرات، بازخوردها، انتقادها و خبرهای بد را به‌خوبی مدیریت کرده و درباره‌ آن‌ها صحبت کنند.
رهبرانی که حس همدلی در آن‌ها قوت دارد می‌توانند بازخوردهایشان را به افراد با روش مناسب خودشان انتقال دهند؛ جلسات و روابط را بر اساس شخصیت‌های متفاوت افراد تنظیم کنند و سبک رهبری خود را به‌گونه‌ای پیش ببرند که بیشترین تأثیر را روی افراد گروه بگذارد.
۷. قابل‌اعتماد بودن
اعتماد تنها این نیست که افراد گروه رازهایشان را به شما بگویند بلکه به معنی ایجاد محیطی است که در آن اعتماد دوطرفه وجود دارد و افراد گروه احساس می‌کنند با شما راحت هستند و شما از آن‌ها پشتیبانی می‌کنید.
رهبرانی که از هوش هیجانی بالایی برخوردارند کسانی هستند که اجازه می‌دهند افراد گروه بدون آنکه احساس کنند مرتکب اشتباه می‌شوند یا از او بترسند، به روش‌های مختلف شکایت‌ها و انتقادهایشان را ابراز و سؤال‌ها و نگرانی‌هایشان را بیان کنند. این رهبران باید افراد گروه‌ را تشویق کنند با یکدیگر همکاری کنند و برای دستیابی به نتایج بهتر مهارت‌هایشان را باهم در میان بگذارند.
۸. تفکر و خود اندیشی
علاوه بر تمام مواردی که در بالا ذکر کردیم یکی از مؤثرترین راه‌های تقویت هوش هیجانی، تفکر و خود اندیشی است. انتقاد از خود می‌تواند چالش بزرگی باشد و همین‌جاست که بازخوردهای دیگران و خود رهبر به اشتراک گذاشته می‌شوند. رهبران باهوش هیجانی بالا دائماً از دیگران می‌خواهند آن‌ها را نقد کنند تا نتایج را تحلیل کرده و از آن‌ها برای بهبود خویش نهایت استفاده را ببرند.
 
تهیه کننده : 
  الهه نصرتی فوق لیسانس مدیریت آموزشی
 
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.